شهید سید مصطفی موسوی
نویسنده:
ناشر:
کتاب بیستسال و سه روز روایت داستانی از زندگی کوتاه اما پر برکت شهید سیدمصطفی موسوی است که به قلم سمانه خاکبازان نگاشته و روایتفتح به چاپ رسانده است.
قلب انسان که به ایمانی برسد و قصد پرواز آسمانی داشته باشد، هیچ مانع زمینی نمیتواند او را از عروج بازدارد. آقاسید که پدرش اجازه حضور در جبهههای جنگ را به او نداده بود، پای رضایت نامه اعزام پسرش سیدمصطفی را بی حرف و حدیث امضا کرد.
سیدمصطفی که از کودکی پسری آرام ونجیب بود، وقتی پای دفاع از حرم حضرت زینب(سلامالله) شد، خودش را به آب و آتش زد تا آموزشهای سخت را بگذراند تا خودش را به سوریه برساند. سنگاندازی فرماندهان و نارضایتی قلبی مادر را هم با لبخند همیشگیاش رفع کرد تا همردیف بهترین جوانان دهه هفتادی به کارزار مبارزه با داعش برساند.
عشق به او روزی نواختن موسیقی با ساز را هدیه داد و روزی چکاندن ماشه تفنگ. و این تقدیر سعادتمند سیدمصطفی بود که در بیست سال و سه روز که از زندگیاش گذشت، شهادت را علی اصغر وار بغل کرد.
چرا باید کتاب بیستسال و سه روز را خواند:
برای آنکه بدانیم پیمودن راه سعادت سن وسال نمیشناسد. برای آنکه همراه زندگی شهیدی شویم که ناملایمات زندگی، او را از رسیدن به هدفش بازنداشت.
این کتاب به تقریظ مقام معظم رهبری رسیده است.
خواندن کتاب بیستسال و سه روز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم:
به همه آنان که به سیره و زندگی نامه شهدا، به خصوص زندگی شهدای مدافع حرم جوان که هم نسل خودمان بودند، پیشنهاد میکنیم.
قسمتی از متن کتاب:
وقتی خیال سید مصطفی راحت شد که مادر سراغ کارهایش رفته،برگهی دومیرا از لای کتابش بیرون کشید و به آقا سید گفت:«رضایت نامه دوم. امضا میکنی؟»آقا سید لبخندی زد و گفت:«ای کلک. فکرشو میکردی مامان بیاد نه؟»سید مصطفی لبخندی زد و به امضایی که آقا سید پای برگه میانداخت نگاه کرد و گفت:«به مامان نگو. باشه؟»آقا سید نگاهی به چهره خندان پسرش انداخت و گفت:«حالا که امضا کردم و خیالت راحت شد،بگو چرا انقدر اصرار داری بری؟ برو دانشگاه. درس بخون.الآن مملکت ما به آدمهای تحصیل کرده بیشتر احتیاج داره.جنگ حالا حالاها هست.»چهرهی سید مصطفی جدی و لحنش جدی تر شد. نگاهی به چشمان آرام پدر انداخت و گفت:«شاید جنگ حالاحالاها تموم نشه؛اما ممکن من عوض بشم.هیچ تضمینی نیست که پنج ساله دیگه،دوسال دیگه که درس من تموم شد،اون موقع هم همین آدم باشم.»
تقریظ مقام معظم رهبری
این شرح حال برای من نیز غبطه برانگیز و حسرت زاست. نور این جوان چشم مرا خیره میکند. و ما را متوجه تاریکیهای درون خود میکند. آفرین به آن انگیزه نجات بخش که سیدمصطفی ما را به چنین اوجی میرساند.
و مرحبا به صبر و توکلی که پدر و مادری را در فقدان چنین فرزندیآرانش میبخشد.خدا را سپاس که در دوران چنین انسانهایی زندگی میکنیم. سیدعلی خامنهای خرداد1403
میزایی